عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390
بازدید : 474
نویسنده :

ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم،
 سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم،
 بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم،
 سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم،
سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم،
 اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم
لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
قدر دان موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.
برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم


تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390
بازدید : 538
نویسنده :

>>حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده‌اید که دنده عقب می‌رفته که به ماشین یک کانادایی می‌زند و پلیس که می‌آید، از راننده ایرانی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید ” لابد راننده کانادایی مست است که مدعی‌ شده شما دنده عقب می‌رفتید!”
>>حالا اتفاق جالب‌تری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس می‌آید کنار ماشین و می‌گوید:
>>“گواهینامه و کارت ماشین!” اصفهانی با لهجه غلیظی می‌گوید:” من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.
>>من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین.”
>>مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می‌زند به فرمانده‌اش و عین قضیه را تعریف می‌کند و درخواست کمک فوری می‌کند.
>>فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می‌رساند و به راننده اصفهانی می‌گوید:
>>آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در می‌آورد و می‌دهد به فرمانده. فرمانده می‌گوید: کارت ماشین؟
 اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در می‌آورد و می‌دهد
به فرمانده.
>>فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می‌دهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده می‌بیند که صندوق هم خالی است.
>>فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می‌گوید:” پس این مأمور ما چی میگه؟!”
>>اصفهانی می‌گوید: “چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می‌خواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می‌رفتم؟



:: موضوعات مرتبط: سياسي , طنز , ,
تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390
بازدید : 554
نویسنده :

 

 

گذشته رو اگه به دوش بکشی کمرت خم میشه
ولی اگه بذاری زیر پات قدت بلند
میشه...
 
............................................................................
 
 
 
 
همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود
نمیتوانی در زندگی پیشرفت كنی

مگر غمها و اشتباهات گذشته را رها
نكنی

 

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390
بازدید : 465
نویسنده :

همیشه از خوبی‌های آدم‌ها برای خودت
دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو

بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار

بردار ! بی‌انصافیست اگر دیوار خراب

کنی


تاریخ : سه شنبه 9 اسفند 1390
بازدید : 493
نویسنده : عباس يالقيز

 عصر شنبه، یکی از پرهیجان‌ترین مناظره‌های انتخاباتی در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد و دکتر علی مطهری به نمایندگی از فهرست صدای ملت و حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود نبویان از جبهه پایداری انقلاب اسلامی در این نشست حضور یافتند.

به گزارش رجانیوز، مطهری پیش از این برنامه اعلام کرده بود که با دکتر مهدی کوچک زاده، حجت‌الاسلام حمید رسایی و حجت‌الاسلام قاسم روانبخش مناظره نخواهد کرد اما اصرار و هماهنگی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف موجب شد تا مطهری و محمود نبویان در تالار جابربن حیان دانشگاه شریف رودر روی هم قرار گیرند. این مناظره بر خلاف مناظره های قبلی از مباحث فرهنگی و کلان آغاز شد و به مسائل سیاسی کشیده شد. نقطه فابل توجه در این مناظره عصبانیت علی مطهری از بازخوانی کارنامه اش در مجلس ششم و اهانت او به دانشجویانی که یود به وقف دانشگاه آزاد اعتراض داشتند. مطهری خطاب به نبویان گفت: نسبت به رفتارهای جبهه پایداری انتقاد دارم و بهتر است آقای نبویان به جای بحث‌های نظری و فکری، بحث‌های انتخاباتی بکنند. ایشان از مواضع جبهه پایداری دفاع کند من هم از جبهه صدای ملت. دانشجویان منتظر شنیدن مواضع انتخاباتی ما هستند نه اینکه ما بنشینیم و بحث نظری و فکری کنیم.مطهری ادامه داد: ما به دوستان آقای نبویان و به عملکردشان در جبهه پایداری انتقاد داریم شما در رفتار با ولایت‌فقیه به گونه‌ای عمل می‌کنید که رفتار کلیسای قرون وسطا را تداعی می‌کند. وی همچنین با اشاره به اظهاراتی که درباره حسین علایی مطرح شده است، گفت: بحث ما بر سر کسانی است که کاسه‌های داغ‌تر از آش شده‌اند و جلوی در خانه آقای علایی رفته شعار داده و به خانواده‌اش توهین کردند.....


:: موضوعات مرتبط: سياسي , ,
:: برچسب‌ها: مناظره , مطهري , نبويان , صنعتي شريف , انتخابات , ولايت فقيه ,
تاریخ : دو شنبه 8 اسفند 1390
بازدید : 607
نویسنده :

 

خداوندا قرارش باش.... یارش باش ... جهان تاریکی محض است ، می ترسد..... کنارش باش



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : دو شنبه 8 اسفند 1390
بازدید : 557
نویسنده :

گلهای یاس را شبها به میان بستر خود می پراکنم....آنگاه تا سپیده دم انگار با توام....



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390
بازدید : 515
نویسنده :

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.
 لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست .
 بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.

فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.
 او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد.
میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد
 که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند.
او کلاهش را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند.
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت :
فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.

نکته : رقابت سکون ندارد



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: رقابت , کلاه , فکرکردن ,
تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390
بازدید : 529
نویسنده :

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .
پس از اندك زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می كند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی كه این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می كند و...
حال سخن درویشی كه به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی كن كه حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند


تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 572
نویسنده :

این روزها نوازنده خوبی شده ام......

دلم شور می زند.........

چشمانم تار.......



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 594
نویسنده :

  نرسد دست تمنا چون به دامان شما  

می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما

از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست

نیمه جانی است در این فاصله قربان شما



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 521
نویسنده :

صدای قلب نیست صدای پای توست که شب ها در سیـنه ام میدوی کافیست کمی خسته شوی کافیست بایستی



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , ,
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 466
نویسنده : عباس يالقيز

تصور کنید صد سال بعد از این، یکی از نوادگان ما در بیابان شوره زار ارومیه قدم میزند که به طور تصادفی به جاده‌ی میان گذر دریاچه‌ی سابق ارومیه برخورد می‌کند؛ فکر می‌کنید او چه تصوری نسبت به ضریب هوشی اجداد خود پیدا خواهد کرد؟ به احتمال زیاد او تصور خواهد کرد که این جاده را انسان‌های نئاندرتال غارنشین ساخته‌اند؛ چون هیچ نشانه‌ای از فناوری قرن بیست و یکم در آن نخواهد یافت. اجداد او با کندن کوه‌ها، میلیون‌ها تن سنگ و خاک را به بستر دریاچه ریخته‌اند، بدون اینکه هیچ گونه ارزیابی زیست محیطی و زمین شناختی روی آن انجام داده باشند. آن‌ها با این کار از یک طرف دریاچه را به دو نیم کرده مانع چرخش طبیعی آب شده‌اند و از طرف دیگر باعث پخش شدن آب دریاچه در مناطق کم عمق و افزایش تبخیر آن شده‌اند. سنگینی خروارها سنگ و خاک به تدریج موجب نشست کف دریاچه و کور شدن چشمه‌های طبیعی آن شده است. بی‌شک نوادگان ما با دیدن این شاهکار بی نظیر آن را به عنوان «احمقانه‌ترین سازه‌ی تاریخ» در کتاب رکوردهای گینس به ثبت خواهند رسانید. 



:: موضوعات مرتبط: سياسي , , ,
:: برچسب‌ها: جاده , ميانگذر , پل , درياچه , اروميه , احمقانه , خشكي ,
تاریخ : جمعه 5 اسفند 1390
بازدید : 646
نویسنده : عباس يالقيز

دبيرستان تعطيل شده بود، سال دوم دبيرستان بودم، با شتاب به مدرسه ي طلبگي ( مسجد حاج مد ابراهيم) مي رفتم. توي ذهنم درس منطق را مرور مي کردم. کتاب الکبري في المنطق که البته کتاب کوچکي بود اما پر بار و پر نکته. درست سر پيچ کوچه مدرسه- توي خيابان عباس آباد، ميان باغ ملي و سه راه ارامنه- ديدم زن خاچيک با دخترش سونيا دارند از روبرويم مي آيند. شش سال مي شد که آن ها را نديده بودم. سونيا دو سال از من بزرگتر بود. مادرش مثل بيشتر زن هاي ارمني روسري اش را پشت گردن و زير بافه ي موهاش گره زده بود. گوش هاش هم با گوشواره هاي فيروزه اي بيرون روسري سفيدش مانده بود. سونيا روسري نداشت. سلام کردم. زن خاچيک پيشاني ام را بوسيد!....



:: موضوعات مرتبط: سياسي , ,
:: برچسب‌ها: مهاجراني , ارامنه , حمريان ,
تاریخ : جمعه 5 اسفند 1390
بازدید : 510
نویسنده : عباس يالقيز

بودا به دهی سفر کرد.
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :
«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروي»
بودا به کدخدا گفت:
«یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش!



:: موضوعات مرتبط: سياسي , ,
:: برچسب‌ها: بودا , هرزگي ,

تعداد صفحات : 16


من بغض فرو خورده ی هزاران جوان بیکار ایرانی را فریاد خواهم کرد. اصل 28 قانون اساسی ـ هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است ومخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای‌همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احرازمشاغل ایجاد نماید. اصل 29 قانون اساسی ـ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی‌،بیکاری‌، پیری‌، از کارافتادگی‌، بی‌سرپرستی‌، در راه‌ماندگی‌، حوادث‌و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی‌به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی‌.

برای مشخص شدن آمار بیکاران لطفا وضعیت شغلی خود را در اینجا مشخص کنید:

RSS

Powered By
loxblog.Com